محققان دانشگاه هیوستون آمریکا در مطالعه اخیرشان از روش جدیدی برای کشف سلولهای تومور خبر دادهاند.
به گزارش ایسنا و به نقل از تی ان، محققان مرکز گیرندههای هستهای و سیگنالدهی سلولی در دانشگاه هیوستون ابزار جدیدی را برای تشخیص سلولهای تومور در گردش ناهمگون و بسیار نادر ایجاد کردهاند. دستگاه مذکور "UniPro" نام دارد.
تشخیص سلولهای تومور در گردش(CTC) که از تومورهای اولیه جدا میشوند تا وارد جریان خون شوند، دشوار است. تنها تعداد کمی از این سلولهای بدخیم نادر به طور معمول در میان میلیونها گلبول سفید و میلیاردها گلبول قرمز در هر میلی لیتر خون یافت میشوند.
دکتر "شوآن ژانگ"(Shaun Zhang) استاد زیست و بیوشیمی دانشگاه هیوستون گفت: سلولهای تومور در گردش مانند تومورهایی که در اصل از آنها جدا شدهاند، فاقد بیوسنسورهای جهانی منحصر به فرد و کاملا تعریف شدهای هستند که این موضوع تشخیص آنها را سخت میکند. در این مطالعه ما یک روش جدید را ارائه کردیم که مبتنی بر کاوشگر ویروس کایمریک (chimeric virus probe) است و میتواند سلولهای تومور در گردش را با ویژگی و حساسیت بسیار بالا شناسایی کند. علاوه بر این، ابزار یاد شده به طور خاص تنها سلولهای تومور در گردش زنده را شناسایی میکند و کارآیی و حساسیت آن تحت تاثیر تغییر بیان مولکول سلولهای اپیتلیال قرار نمیگیرد.
این کاوشگر خواص کایمریک دو ویروس را با هم ترکیب میکند. قسمت بیرونی کاوشگر ویروس کایمریک UniPro با ویروس پاپیلومای انسانی برای آزمایش نمونههای خون پوشیده شده است. کاوشگر یاد شده دارای حساسیت بالایی است زیرا فقط در داخل سلولهای تومور در گردش فرستاده میشود و به سایر سلولهای خونی ارسال نمیشود.
ژانگ گفت: توالی دی.ان.ای درونی از ویروس دیگری میآید که میتواند در سلولهای تومور در گردش تکثیر شود و از این رو سیگنال کاوشگر را هزاران بار در عرض ۲۴ تا ۴۸ ساعت تقویت می کند که این امر به حساسیت تشخیص بسیار بالای آن منجر میشود.
روشهای کنونی تشخیص سلولهای تومور در گردش، عمدتا به تشخیص ایمونولوژیکپروب های پروتئینی روی سلولهای تومور متکی هستند. اما این روشها دو مشکل اساسی دارند، اول اینکه زمانی که سلولهای تومور وارد خون میشوند، قصد دارند یک تغییر بیولوژیکی به نام گذار اپیتلیال-مزانشیمی(Epithelial–mesenchymal transition) را تجربه کنند. سلولهای تومور در گردش معمولا نشانگرهای پروتئینی را پس از گذار اپیتلیال-مزانشیمی از دست میدهند، بنابراین با روش فعلی قابل تشخیص نیستند. روش دوم نیز سلولهای تومور در گردش که مرده و زنده باشند را توامان را شناسایی میکند.
ژانگ گفت: روش UniPro میتواند سلولهای تومور در گردش را حتی پس از انجام گذار اپیتلیال-مزانشیمی شناسایی کند و مهمتر از همه، این اولین و تنها روش تشخیص سلولهای تومور در گردش است که میتواند با وضوح بالا سلولهای تومور در گردش زنده را تشخیص دهد.تشخیص بدون ابهام سلولهای تومور در گردش زنده، راه را برای نظارت راحت و فوری بر عود سرطان، هموار میکند.
اغراق نیست اگر بگوییم اهدای خون میتواند جان انسان را نجات دهد. به تازگی، محققان مزیت قابل توجهی برای اهداکنندهکنندگان خون یافتهاند. به نظر میرسد مراجعه منظم به مراکز اهدا خون، سطوح برخی مواد شیمایی مضر را در جریان خون را کاهش میدهد.
به نقل از ساینسآلرت، دانشمندان نمیتوانند با اطمینان در مورد میزان خطرناک بودن مواد پرفلوئوروآلکیل و پلی فلوروآلکیل(PFAS) اظهار نظر کنند و این مواد گاهی با عنوان "مواد شیمیایی همیشگی" خوانده میشوند زیرا به نظر میرسد که در طبیعت تجزیهپذیر نمیشوند.
محققان ۲۸۵ آتشنشان را که در سازمان آتشنشانی ویکتوریا در استرالیا کار میکردند مورد بررسی قرار دادند. این افراد هم خون و هم پلاسمای خود را در طول یک سال اهدا کرده بودند. آتشنشانها به طور معمول در نتیجهی استفاده از فوم آتشنشانی در معرض PFAS قرار میگیرند و به طور معمول نسبت به سایرین مقدار بالاتری از این مواد شیمیایی در خونشان دارند.
"رابین گاسیوروسکی"(Robin Gasiorowski)، هماتولوژیست از دانشگاه مک کواری(Macquarie) استرالیا، میگوید: نتایج این مطالعه نشان دهنده این است که اهدای منظم خون یا پلاسما منجر به کاهش قابل توجه سطح PFAS در خون میشود.
"در حالی که اهدای هر دوی این موارد در کاهش سطح PFAS موثر بودند، اهدای پلاسما موثرتر بود و کاهش ۳۰ درصدی نشان میداد.
این اولین باری است که راهی برای کاهش سطح PFAS در خون پیدا میشود و این اتفاق تنها با یک عمل انساندوستانه رخ داده است و نه با روشهای بیمارستانی و درمانهای دارویی.
در طول مدت مطالعه، ۹۵ آتش نشان هر ۱۲ هفته یک بار خون و ۹۵ آتش نشان هر 40 روز یک بار پلاسما اهدا کردند درحالی که ۹۵ آتشنشان هیچ خون یا پلاسمایی اهدا نکردند. سطوح PFAS در گروه دوم بدون تغییر باقی ماند.
به نظر میرسد از آنجا که PFAS به پروتئینهای سرم خون متصل میشود، کاهش مقدار این پروتئین خون میتواند به مرور زمان سطوح PFAS را کاهش دهد. با این حال، این آغاز تحقیقات است و بررسیهای بیشتر روی گروههای بزرگتر باید انجام شود
دانشمندان دانشگاه پکن چین در مطالعه اخیرشان اظهار کردهاند بیماری آسم خطر ابتلا به فشار خون بالا و بیماری قلبی را افزایش میدهد.
به گزارش ایسنا و به نقل از اس تی دی، دادههای حاصل از "نظرسنجی مصاحبه ملی سلامت"(National Health Interview Survey) نشان میدهد که بزرگسالان با سابقه اختلالات آلرژیک در معرض خطر افزایش فشار خون و بیماری سرخرگ کرونری هستند و بالاترین خطر نیز در مردان بزرگسال سیاهپوست دیده میشود.
بیماری سرخرگ کرونری قلب نوعی بیماری شایع است. در بیماران کرونری قلبی، سرخرگ کرونر تنگ و باریک میشوند(استنوزیس) و عضلات قلب از رسیدن خون و اکسیژن کافی محروم میگردند.
دکتر "یانگ گو"(Yang Guo) از دانشگاه پکن گفت: برای بیماران مبتلا به اختلالات آلرژیک، ارزیابی روتین فشار خون و معاینه معمول برای احتمال ابتلای آنها به بیماری سرخرگ کرونری قلب امری الزامی است و باید توسط متخصصین انجام شود.
گو افزود که محققان طی مطالعات قبلی ارتباط بین اختلالات آلرژیک و بیماری قلبی عروقی را نشان دادهاند. مطالعه حاضر با هدف تعیین اینکه آیا بزرگسالان مبتلا به اختلالات آلرژیک خطر ابتلا به بیماری قلبی عروقی را افزایش میدهند یا خیر انجام شده است.
محققان در این مطالعه از دادههای مطالعه سال ۲۰۱۲ نظرسنجی مصاحبه ملی سلامت(NHIS) که یک نظرسنجی مقطعی از جمعیت ایالات متحده است، استفاده کردند.
گروه آلرژیک شامل بزرگسالان مبتلا به حداقل یک اختلال آلرژیک از جمله آسم، آلرژی تنفسی، آلرژی گوارشی، حساسیت پوستی و سایر آلرژیها بودند. به طور کلی، محققان طی این مطالعه ۳۴ هزار و ۴۱۷ بزرگسال که بیش از نیمی از آنها زن و میانگین سنی ۴۸.۵ سال داشتند را مورد بررسی قرار دادند. گروه آلرژیک شامل ۱۰ هزار و ۴۵ فرد بزرگسال بود. محققان در ادامه سن، جنس، نژاد، استعمال دخانیات، نوشیدن مشروبات و شاخص توده بدن افراد را بررسی کردند. آنها همچنین زیر گروههای طبقهبندی شده توسط عوامل جمعیت شناختی رامورد بررسی قرار دادند.
محققان دریافتند سابقه اختلالات آلرژیک با افزایش خطر ابتلا به فشار خون بالا و بیماری سرخرگ کرونری قلب مرتبط است. در تجزیه و تحلیلهای بیشتر، افراد با سابقه اختلالات حساسیت بین سنین ۱۸ تا ۵۷ در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به فشار خون بالا قرار داشتند. ریسک ابتلا به بیماری سرخرگ کرونری قلب در شرکت کنندگان مطالعه که بین ۳۹ تا ۵۷ سال سن داشتند و مردان سیاهپوست/آفریقایی آمریکایی بیشتر بود. تنگی نفس بیشترین نقش را در خطر ابتلا به فشار خون بالا و بیماری سرخرگ کرونری قلب دارد.
محققان به تازگی دریافتهاند که چرا یک ترکیب گرفته شده از "قارچهای جادویی"، مغز انسان را برای درمان افسردگی تحریک میکند.
به گزارش ایسنا و به نقل از آیای، "سیلوسایبین"(Psilocybin) یک ماده توهمزا است که در "قارچهای جادویی" یافت میشود و این قابلیت را دارد که مناطقی از مغز را که در افراد مبتلا به افسردگی بیشتر از حالت عادی از هم جدا شدهاند، به هم مرتبط کند و آنها را کمتر در الگوهای تفکر منفی قرار دهد.
این امر به ویژه برای کسانی که از افسردگی مقاوم به درمان رنج میبرند، بسیار مهم است. با این حال، در حالی که این اثر به طور گسترده مکتوب شده و مورد بهرهبرداری قرار گرفته است، ما هنوز دقیقا نمیدانیم که چگونه این ترکیبات روانگردان میتوانند شبکههای مغزی را تحت تاثیر قرار دهند.
اکنون یک مطالعه جدید که توسط گروهی از دانشمندان علوم اعصاب انجام شده است، با نقشهبرداری از مغز به دانش ما در موردمکانیسم عملکرد "سیلوسایبین" در مغز افزوده است.
این مطالعه نشان داد که پس از دریافت دو دوز سیلوسایبین، نواحی خاصی از مغز افراد افسرده به هم پیوستهتر و منعطف تر میشوند و این تغییرات تا سه هفته پس از درمان ادامه دارد.
سیلوسایبین موفق میشود این کار را به روشی انجام دهد که سایر داروهای ضد افسردگی انجام نمیدهند. این امر نشان میدهد میتوان از سیلوسایبین برای درمان افسردگی به روشی منحصر به فرد استفاده کرد.
سیلوسایبین یا سایلوسایبین یک ماده روانگردان است که در کلاس "ایندول" و "تریپتامین" طبقهبندی میشود. قارچهای سایلوسایبین حاوی سایلوسایبین و سایلوسین هستند که برای مقاصد تفریحی و پزشکی جهت درمان افسردگی مورد استفاده قرار میگیرد. سایلوسایبین بعد از مصرف در بدن انسان به سایلوسین تبدیل میشود که دارای اثرات تغییر دهنده ذهن است. به طور کلی، این تأثیرات شامل شادابی، توهمات دیداری و ذهنی، تغییر در ادراک، حس تحریف شده از زمان و تجارب معنوی درک شده است. از عوارض جانبی آن نیز میتوان به حالت تهوع و وحشت اشاره کرد. در کل، اثرات سیلوسایبین بسیار متغیر است و به ذهنیت و محیطی که کاربر در آن زیست میکند، بستگی دارد.
اثر توهمزای این ماده به علت شباهت ساختاری شیمیایی آن به هورمون عصبی سروتونین است.
تصاویر یافت شده از نقاشیهای دیواری پیش از تاریخ و نقاشیهای سنگی اسپانیا و الجزایر امروزی حاکی از آن است که استفاده انسان از قارچ جادویی به دوران باستان بازمیگردد.
در سال ۱۹۵۹، "آلبرت هافمن" شیمیدان سوئیسی، ماده فعال سیلوسایبین را از قارچ جادویی استخراج کرد و کارفرمای "هافمن"، داروی روانگردان خالص حاصل را برای استفاده در رواندرمانی به پزشکان در سراسر جهان فروخت. اگرچه قوانین محدود کننده دارو در اواخر دهه ۱۹۶۰ به طور فزایندهای محدود کننده تحقیقات علمی در مورد اثرات سیلوسایبین و سایر توهمزاها بود، اما محبوبیت آن به عنوان یک عامل تقویت کننده معنویت افزایش یافت.
شدت و میزان اثر سیلوسایبین بسته به نوع قارچ، دوز، فیزیولوژی فردی و غیره متغیر است.